به طور کلی تر، می توان ادعا کرد که در بزرگسالان، بازی بیانگر لحظه ای از آزادی و انتخاب با توجه به تعهدات و مسئولیت های زندگی و کار روزمره است. در بازی فرد بزرگسال اغلب به دنبال لحظات فرار و آرامش است.
روانشناس روسی ویگوتسکی (ویگوتسکی 1966) نیز در بازی انگیزه تکامل عاطفی و انسانی پسر را شناسایی می کند، نه تنها تکامل شناختی را مانند پیاژه.
محقق روسی نشان می دهد که چگونه بازی پاسخ کودک به نیازهای خود را در رابطه با زمینه اجتماعی نشان می دهد.
بازی فعالیت مهمی را دارد که اشیا را از قدرت پیوندشان رها می کند، یعنی اشیاء مورد استفاده در بازی محدودیتی بر رفتار کودک تحمیل نمی کنند، برعکس معانی جدیدی به دست می آورند.
در بازی، فکر از بازی جدا می شود.
تراکتور اسباب بازی بزرگ اشیاء واقعی هستند و عمل از ایده ها ناشی می شود تا از چیزها، در واقع، برای مثال، یک تکه چوب شروع به عروسک شدن می کند و یک چوب تبدیل به اسب می شود.
با متراکم کردن اندیشه ویگوتسکی در مورد بازی، میتوان گفت که بازی، دست نخورده، تمایلات تکاملی را در خود دارد که خود منبعی اساسی برای توسعه است.
در این رویکرد، اشیا از کارکرد واقعی و الزام آور خود برای کودک رها می شوند و از طریق موقعیت های مختلف به کسب معانی جدیدی می رسند.
برای جروم برونر، روانشناس آمریکایی که به توسعه روانشناسی فرهنگی در زمینه روانشناسی تربیتی کمک کرد، بازی بیش از هر چیز راهی برای پیشرفت در یادگیری در یک محیط کاملاً مشخص، در موقعیتی به اصطلاح “کنترل شده” است.
یعنی خطرات نقض قوانین اجتماعی به میز بنابراین بازی توسط برونر به عنوان امکانی برای توسعه بیشتر توانایی فرد برای انطباق و یادگیری راهبردهای جدید حل مسئله تلقی می شود.
بر اساس این دیدگاه، در رفتار لودیک نیازهای اولیه مانند خودانگیختگی، آزادی بازی به عنوان رواج خود بازی بر نتیجه، کاهش قیمت شکست از آنجایی که خطرات واقعی نیستند، تعلیق ناامیدی به عنوان موانعی که آنها با آرامش روبرو می شوند زیرا واقعی نیستند.